- باد کردن
- نفخ، ورم و متورم شدن
معنی باد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- باد کردن ((کَ دَ))
- باد زدن، فخر فروختن، فیس کردن، به فروش نرفتن کالا و ماندن روی دست صاحبش، کسی را به کاری صعب برانگیختن، تیر کردن، محو کردن، دمیدن در سازهای بادی و به صدا درآوردن آن ها
- باد کردن
- دمیدن باد در چیزی، پر باد شدن داخل چیزی، ورم کردن، فیس و افاده کردن، با کبر و غرور رفتار کردن، بر جا ماندن و به فروش نرسیدن کالایی، در بازی ورق برنده نشدن ورق و باطل شدن آن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمارت، عمران
اسیر کردن، دربند کردن، چسباندن
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
مرسوم کردن، متداول کردن، رایج کردن، مد کردن
بیان کردن، به خاطر آوردن، طلب کردن
در بند کردن، چسباندن، چیزی را به چیز دیگر آویزان کردن
مقابل بستن، گشودن، وا کردن، کنایه از آمادۀ کار کردن، دایر کردن، کنار رفتن، گشودن گره، کنایه از به روشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده، روشن کردن رادیو یا تلویزیون، گشودن راه، اصلاح موی سر یا صورت، عزل کردن، منهدم کردن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
بخاطرآوردن، نوشتن ذکر کردن، بدیدار کسی رفتن چطور شد یاد ما کردی (هنگامی که آشنایی بدیدن اوآید یا از او پرسشی کند)
داد کشیدن، داد زدن، فریاد کردن، بانگ بلند برآوردن، از روی داد حکم کردن، اجرای عدالت کردن، برای مثال دل از بند بیهوده آزاد کن / ستمگر نه ای داد کن داد کن (نظامی۵ - ۸۵۴) شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد / قدر یک ساعت عمری که دراو داد کند (حافظ - ۳۸۶ حاشیه)
Open, Unfasten, Unfold, Unfurl
Exhilarate
открывать , расстегивать , развертывать , разворачивать
веселить
öffnen, aufmachen, entfalten
begeistern
відкривати , розстібати , розгорнути
звеселяти
otwierać, rozpiąć, rozkładać, rozwinąć
rozweselać
打开 , 解开 , 展开
abrir, desabotoar, desdobrar, desenrolar
entusiasmar
aprire, slacciare, spiegare
rallegrare
abrir, desabrochar, desplegar
entusiasmar
exalter
ouvrir, défaire, déplier, déployer